...چه كردم با خودم...



امروز یکی از دوستام مرد.فوت کرد.به رحمت حق رفت.وکلی چیزای دیگه. چقد زندگی مزخرفه.خدایی. امروز بدترین شنبه زندگیم بود. خیلی بچه ی خوبی بود.جدی. ینی.یجوریه که نمیتونم باور کنم.اصلا نمیتونم. میدونین چی خیلی برام باورشو سخت میکنه؟ اینکه میومد از ارزو هاش میگفت.اینکه الان میبینم اینطوری شده خیلی سخته. خیلی خستم.از همه چی.چشمام درد میکنه.سرمم همینطور. از مدرسمون متنفرم.خیلی. هوا امروز خیلی سرد شده بود.همه چیز مهیا بود برای یه اتفاق بد.
سردمه ولي حوصله ندارم پتو بندازم رو خودم-_- . . . يكي از مشكلات بزرگ زندگيم اينه كه نميتونم با هيچكس حرف بزنم.با هيچكس. حالا طرف هرچقدم ادم واقعي اي باشه. دور منو هرچي ادم دوروئه گرفته. . . . يه احساس گناه داره ميكشتم. حس ميكنم گناه جاي خودشو داده به افسردگي. حالم بده اصلا لعنتي.خيلي. تا وقتي افكار ادم اروم نباشه.اصلا هيچي به هيچي. فك كنم يني مطمئنم كه دارم چرت و پرت ميگم.

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

چت روم گلشن چت گلشن - گلشن چت دانلود موزیک|دانلود فیلم|نود هشت موزیک گیم نیکو Andrea Thomas فایز دشتی این وبلاگ درباره فوتبال بازی کردن مسی گفته می شود و درباره زنگی لیونل مسی مرکز طراحی حنانه Nancy